ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

هفت : "عریانم پیش تو"

انتخاب کردن آدم ها از روی ظاهر بعضی وقت ها سخت است. تو یک چیزی را میخواهی که یک نفر به راحتی محیا میکند، و دیگری نمیکند؛ بعد تو باز هی فکر میکنی که نکند دیگری بهتر باشد.

حالا این که دیگری بهتر است به کجا برمیگردد؟ به ظاهر برنمیگردد قطعا. دیگری بهتر است چون نقاب ندارد. تو را هم به هر زوری است مجبور میکند نقابت را برداری و حداقل خودت را گول نزنی. بقیه اما نه تنها خودشان نقاب میزنند، بلکه یک کاری میکنند تو هم فکر کنی اصلا کار درست نقاب زدن است.

اما تو بدون نقاب راحت تر هستی. تو دوست داری وقتی مشکلی پیش میاید بروی با آدم ها، هرچقدر هم که دور و بی اهمیت باشند، بنشینی و حرف بزنی و موقعیت خودت را توضیح دهی، ولی آدم ها که موقعیت خودشان را برای تو توضیح نمیدهند، میدهند؟

برای همین است که دیگری بهتر است. چون تو اصلا حرف هم نزنی او میداند. او هم حرف نزند، تو میدانی. چون هر دوتان دوست دارید وقتی ناراحتی پیش میآید بروید با آدم ها حرف بزنید و موقعیت را توضیح بدهید و ناراحتی را برطرف کنید. حالا فرق تو با دیگری این است که او میرود و خیلی وقت ها ناراحتی را برطرف میکند، اما تو، تووی درون گراییِ خودت فرو میروی و میگویی کاش میتوانستی.

  • ۹۸/۰۱/۱۴

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی