ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

الگو

چند روز پیش که خیلی زیاد ناراحت بودم با یک نفر حرف زدم. اولین برخوردمون بود و کاش این‌جوری نبود و بهتر بود. ولی از همون روز شد الگوی من توو خیلی چیزا.

بهم گفت باید قوی باشی و سیاست داشته باشی. بذار اگه می‌خواد اشتباه کنه، بکنه. اگه درست باشه، سرش به سنگ می‌خوره خودش برمی‌گرده. دیدم راست می‌گه.

نه که این اتفاق الان در حال افتادن باشه، نه. ولی اتفاقات این چند ماه خیلی برای من سنگین بودن و با این‌که دو ماه پیش اتفاقات بد تموم شدن، من هنوز حالم خوب نشده. می‌دونم راست می‌گفت، چون خودم تجریه کردم چیزی که گفت رو. ولی بازم راست گفتن اون برای من آرامش نمی‌شه.

همش فکر می‌کنم شاید الان برای درست شدن دیر باشه. شاید دیگه نشه، دیگه شاید نمی‌تونم من خوب باشم.

:(

 

توو زندگیم هم خیلی بلاتکلیفم و این تنها مشکلم نیست. نمی‌دونم دارم چیکار می‌کنم و قراره چیکار کنم.

  • ۰
  • ۰

مَرا

"از یاد می‌برند مرا دیگری کنند

از دستمال گریه‌ی من روسری کنند

در کل شهر خاله‌زنک‌ها نشسته‌اند

درباره‌ی زنی که منم داوری کنند"