بعد از روزها سختی، تا روی خوشحالی و دغدغههای الکی رو اومدم ببینم نشد! اون هم به خاطر آدمهایی که هیچ جای پیاز(؟!) نیستند.
نتیجهش شد اینکه امروز کاری نکردم و امشب نخوابیدم و کلی تمرین و پروژه و کلاس دیده نشده و برگه تصحیح نشده انتظارم را میکشند.
خلاصه که بیاید با هم تکرار کنیم که ما توی این دنیا هیچ دوستی نداریم و به هیچ احدی، حتی برای دوستی و محبت و خوش گذراندن و دور دور کردن هم! نمیشود اعتماد کرد و خیلی دنیای بدی شده. البته این هیچ کسی، منظورم هیچ کس غیر از خانوادهست. امیدوارم فقط روزی نیاد که به حسن نیت خانواده شک کنم...
ولی خب کاش من هم مدرکی داشتم از اون روزی که اون آقای هیچ جای پیاز به من پیام داد و بد رفتار کرد و ازم خواست که من که خونهمون مشهده! با هواپیما و با آسودگی خاطر برنگردم خونه، بلکه بیشتر از پول بلیت هواپیما رو بدم و اردوی مشهد ثبت نام کنم و دقیقا همون روز با قطار ششتخته بیام خونه!
البته که من باز هم اهل این شلوغبازیها نیستم و اگر با کسی مشکل داشته باشم به جای بردن آبروش پیش 400 نفر! با خودش مشکلم رو مطرح میکنم یا اینکه بیخیال میشم. نهایتا اگر خیلی ناراحت باشم با دوستام (که الان به همین هم شک دارم) درد و دل میکنم. توی توییتر و اینستاگرم هم نیستم که شلوغبازیهای مربوط به سلبریتیها رو ببینم و جوگیر بشم راجع به کارهای بعضا معمولی آدمهای اطرافم. همین وبلاگ هست و تقریبا ناشناس مینویسم. همین.
ولی خب باز هم این دوستی و اعتماد به آدمها خورد تو صورت ما. من دیگه غلط بکنم توی روی کسی بخندم اصلا.