باورم نمیشه این ترم هم داره تموم میشه و من زیر بار دو تا حل تمرین و دو تا درس و پروژه (که فعلا فدای حل تمرین شده!) نمردهام!!
البته هنوز آخر ترم مونده و کلی هم برگههای حل تمرین :))) هنوز تموم نشده. ولی خب حداقل به آخرش امید دارم.
استادم گفته بود آخر دی جلسه بذاریم. من هیییچ کاری، مطلقا هیچ کاری، نکردم براش اخیرا. میخواستم ها، ولی نمیرسیدم. و نمیدونم تو جلسه میخوام چه گزارشی بدم بهش. دوستام میگن به خاطر پیگیری نکردنهای اون هم هست.
این ترم حال روحیم خوب بود تقریبا، اما پر از دویدن و نرسیدن بود. هنوز هم هست. هر روز کلی کار میکنم و به تمام کارهام نمیرسم هیچ وقت. و بدیش اینه که بیشتر از این توانایی کار کردن ندارم.
البته خب، فکر کنم استادی که اول ترم میگه تمرین ندارین که تحویل بدین، بعد ماه آخر 4 سری تمرین میده هم مقصره توی این مسائل :)) وگرنه من از بچگی ترمودینامیک و مکانیک آماری دوست داشتم. مسئله اینجاست که توی کارم لازمشون دارم احتمالا. البته، توی کارم به خیلی چیزهای دیگه هم نیاز دارم که بلد نیستم!!
میخواستم درباره این هم بنویسم که واقعا درک نمیکنم بعضی آدمها چرا و چطور این همه اعتماد به نفس دارن. من TAش بودم و برگههاش رو دیدم، کوییزهاش رو نمره دادم.(یا بهتره بگم چون چرت و پرت نوشته بود نمره ندادم.) بعد میبینم طرف تو توییتر خودش و ملت رو کشته با کلی ادعا. و آدمها هم واقعا باور میکنن و فکر میکنن الان با یک نابغه طرف هستن. :)) بدیش اینه که خیلی از اساتید هم باور میکنن.
اینها رو از حسادت نمیگم، چون خیلیها هم هستند(آدمهای واقعی، نه توی توییتر) که من و دوستانم رو باور دارن. ولی خب تا الان چیزی که دیدهام این بوده که کسی که های و هوی بیشتری داره، به درجات بالاتری رسیده!
برای دکتری هم میخوام واقعا تلاش کنم برم. من اینجا دکتری نمیخونم. همین ارشدی هم که خوندم اشتباه بزرگی بود. اصلا فرض کنیم دو سال هم درس نخونم و بیکار باشم، ولی تو اینجا دکتری نمیخونم. اینجا آدمها به این نگاه نمیکنن که دانشگاههای خوب کشور، برای کارشناسی ارشد فیزیک (که نه رشتهی کاربردیای هست توی ایران نه روش سرمایهگذاری میشه) هر سال حدود 50-70 تا ورودی میگیرن!! صرفا فکر میکن این که این دانشگاه (که البته دانشگاه خوبی هم نیست واقعا) قبول شدهاند، یعنی لزوما خیلی خوب بودن. مشکل به اینجا ختم نمیشه و اینها اینقدر توی توهم خوب بودنشون پیش میرن، که فکر میکنن فقط خودشون خوبن.*
فکر کنم دیگه طولانی شد. و خیلی هم پراکنده و شاید بیربط نوشتم. ناراحتم که تمرکز ندارم.
* چند روز پیش یکی از همین دانشجوهای ارشد، که من TAاش هستم به من پیام داده بود و اصرار داشت که سوالی که من حل کردم اشتباهه. و تاکیدش بر این بود که فلان چیز توی کوانتوم اپتیکس هست و ایشون هر روز باهاش سروکار داره و بلده و من اشتباه کردم. حالا اون فلان چیز، اینقدر کلیه که توی همهجای فیزیک هست، اما ایشون توی یک چیز بنیادیتری اشتباه میکرد. و سعی داشت به من یاد بده که فلان عملگر روی تابع موج اثرش چی میشه. یا اینکه فلان چیز رو چطور بسط میدن. من هم واقعا روی درست بودن خودم تعصبی ندارم، و اگر اشتباه کرده بودم، حاضر بودم تمام برگهها رو دوباره تصحیح کنم. اما اشتباه نکرده بودم. من حداقل سه بار این مطالب رو خوندهام و سوالاتی هم که میدیم رو قبل از دادن به بچهها، خودمون حل میکنیم (چون دو تا TA هستیم)، اما این دانشجو قبول نکرد که نکرد. من براش نوشتم، و توضیح دادم. اما قبول نکرد. و رفتارش بسیار زشت و زننده بود. از این ناراحت میشم که فکر میکنن ما میخوایم اذیتشون کنیم.