ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

Bella ciao

O partigiano, portami via

Bella ciao bella ciao bella ciao, ciao, ciao 

...

  • ۰
  • ۰

Archery

I aimed for the far, for the impossible

And I caught it

Now I'm dying to keep it

Catching wasn't the difficult part...

  • ۰
  • ۰

اعتراف

خیر، بنده هیچ وقت زنانی را که به هر دلیلی وارد زندگی من شدند نمی‌بخشم. 

در این باره، نیاز به توضیح بیشتری نیست چون خودشان می‌دانند چه کرده‌اند.

  • ۰
  • ۰

تناقضات

بازم حالم بده و با خودم درگیرم و استرس دارم و می‌ترسم و به سختی می‌تونم کنترلش کنم، حتی گاهی نمی‌تونم...موندم با تمان ترسِ از دست دادنم.

امتحانم دارم این وسط.

قول بده اگع این دفعه مراقب نبود نبخشی. :(

  • ۰
  • ۰

آرزوها

گریه دارم

غر دارم

همش میخوره توو ذوقم

خیلی باید برای رسیدن به آرزوهام تلاش کنم

زندگی کردن هم خیلی سخته.

 

 

برم ورزش کنم شاید روحیه‌م برگرده؟

  • ۰
  • ۰

بله، مسئله دقیقا همین ست. پریود شدن یه درده، پریود نشدن هم یه درد دیگه ست!

شایدم چون کلی روز پشت سر هم روزه گرفتم بدنم قاطی کرده و داره تلافی می‌کنه.

اون روزایی که توو عربستان از درد می‌پیچیدم به خودم و گریه می‌کردم و کلی هم ناراحت بودم، واقعا فکر نمی‌کردم یه روز اینجوری بدبختانه منتظرش بشینم و هی دعا کنم دردش شروع بشه!

 

  • ۰
  • ۰

حتی ماهیان

دُرَر ز شوق برآرند ماهیان به نثار،

اگر سفینه حافظ رسد به دریایی!

  • ۰
  • ۰

بی‌نام

دوست دارم همه چی رو طوری جلوه بدم انگار هیچ‌وقت همچین آدمی اصلا نبوده. اما عکس‌ها رو نگه می‌دارم که اگر روزی بخواد دست از پا خطا کنه بتونم یکم خدمتش برسم.

خیلی جالبه ها، هر کاری دوست داشته کرده با من و زندگیم. آخرش هم دو قورت و نیم باقی، بهم گفت هیچ وقت منو نمی‌بخشه و حرفام لایق خودمه! حالا جالبه من نه خیانت کردم و نه باعث خیانت شدم. من این وسط فقط آسیب دیدم. بعد خانوم تازه باید منو ببخشه. تازه آخرش هم منو به خدا واگذار کرد. واقعا این آدما خدا هم دارن؟! 

 

اصلا من هرچی به استاد تنظیم خانوداه گفتم، غلط کردم.

هر آدم بدی می‌بینم و فکر می‌کنم دیگه آخرشه، خدا یه لبخند می‌زنه و یدونه بدترش رو بهم نشون می‌ده. می‌دونم خیلی حرف بدیه و عقده‌ایم شاید، ولی واقعا امیدوارم این اتفاق برای خودش بیافته. واقعا امیدوارم روزها خوش‌حال نباشه و نتونه کار کنه، ضربان قلبش بره رو 140، بترسه، دچار پنیک اتک بشه، اینقدر جیغ بزنه که صداش تا یک روز گرفته باشه، اینقدر گریه کنه که دیگه اشکی نمونه، اعتماد به نفسش کم بشه، و با خودش و اعتقاداتش به تناقض بخوره. بعد از این‌ها هم امیدوارم یکی پیدا بشه بهش بگه "هیچ‌وقت" نمی‌بخشمت! 

 

ناخنام شکسته، صدام گرفته. با انگشتام بازی می‌کنم و کنار ناخنام زخم می‌شه. امروز روزه بودم من.

  • ۰
  • ۰

کوانتوم!

دانش‌آموخته فیزیک میاد کوانتوم رو به اخلاق و انصاف و منطق! ربط می‌ده. :)))) من چی بگم خدایا؟!

حالا اخلاق و انصاف که به کنار. کوانتوم حتی با منطق روزمره ما هم سازگار نیست. 

واقعا کاش خوددارتر بودم. ولی خب نیستم، بعضی وقتا فوران می‌کنم. در حد خودم، نمی‌تونم اجازه بدم آدما با هر چرت و پرتی بیان و ادعا کنن.

 

 

یکم پیش دوباره داشتم فکر می‌کردم چقدر از قضاوت شدن می‌ترسم. اصلا همین که خیلی چیزا رو علنی نکردم برای همینه.