ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

خواب

دیروز خیلی طولانی بود

شب قبلش نخوابیده بودم تقریبا، سه تا کلاس داشتم 

روزه بودم

عصر هم رفتم مجلس ختم :(

دیدمش ولی کم. بچه ها عجله داشتن و برگشتیم.

یکم بعدش پیام داده بود: رفتین؟ من گفتم کاش مونده بودیم. بعدش فهمیدم پیش اسماعیله و خوشحال شدم. 

برای خودم جالب بود که دیروز هیچی حس نمیکردم. نه خستگی ، نه گرسنگی. اصلا انگار نه انگار که روزه م. انگار نه انگار که نخوابیدم. بعدش اومدم خوابگاه و دوش گرفتم و افطار کردم و نماز خوندم و گفتم هرطوری شده باید بخوابم. ولی خوابم نمیومد! یکم خوابییدم.‌ولی بینش هی بیدار میشدم. اخرش یه بار بیدار شدم دیدم زنگ زده و من سایلنت بودم.‌ دیدم میخواسته باهام حرف بزنه و من نبودم. کلی ناراحت شدم. 


حالا هم رفتم پلو درست کردم.‌ پلو خالی. اصلا حوصله هیچی ندارم. و همه ش به این فکر میکنم که خدا پدرش رو بیامرزه.

بعد هرازگاهی یادم میاد یه بار یکی فوت شده بود، ملت میگفتن خدا رحمت کنه، بعد یکی اومد گفت نه این چیزی که میگید درست نبست و آدم باید حتما گناهکار باشه که خدا بیامرزه و اصلا گناه دیگرون به ما چه و خلاصه اینکه بگین روحش شاد! و من همون اول احساس خوبی به این آدم نداشتم. بعدش هم که کلی اتفاقای زشت افتاد. حالا اون گذشته البته.

بعید میدونم خوابم ببره.‌ساعت ۱۰و نیم هم کلاس دارم. دوست دارم آلارم نذارم و هرچقدر میشه بخوابم. صبح هم پاشم بشه باهاش حرف بزنم ببینم چطوره. فردا هم امتحان دارم و نمیخوام اصلا بهش فکر کنم  به اضافه ی ۲ سری تمرینی که باید تحویل بدم :/

برم پلو خالی بخورم.


بعدا نوشت: الان به این فکر کردم و کع اگه شرایطش خوب بود و میفهمید من دارم پلو خالی میخورم، گوجه خیارامم تموم شده حتی و حال ندارم برم خرید، چقد دعوام میکرد. حالا اینکه درس نمیخونم و کلاس فردا رو هم نمیخوام برم که دیگه بماند. 


بعد از بعدا نوشت: خب بعد سحر خوابم نبرد، اونم بیدار شد. تا صبح حرف زدیم. بعدش خوابیدیم. بازم نتونستم زیاد بخوابم البته. بعدش باز هم حرف زدیم. نگرانه. منم سعی میکنم باشم، ولی متاسفانه کار زیادی نمیتونم بکنم ، همین حمایت عاطفی شاید...


اینکه اینقد مینویسم نشون میده کمبود شنونده دارم توو زندگی واقعیم، خارج از مجازی!

  • ۹۸/۰۲/۲۲

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی