ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

بیست و هفت

کلی چیز توو ذهنم هست که باید بنویسم.


اول. ارائه گروهی داشتیم. و هرکی ازین به بعد بیاد به من بگه دخترا لج بازن با پشت دست میزنم توو دهنش. چندین بار به همگروهیمون که پسره گفتیم آقا داستان نگو. آقا فلان و فلان و فلان و نگو به جاش اینو بگو. گفت باشه! بعد توو ارائه ش زارت هرچی دلش خواست گفت. :/

البته ارائه مون خوب بود. ولی خب ایشون اگه لجبازی نمیکرد بار علمی بیشتری هم داشت.

نتیجه ی اخلاقی این قسمت : بعضی "آدم ها" لجبازن! 


دوم. دو تا سریال میبینم. قسمت آخر فصل دوم Killing Eve رو خیلی ناخواسته برای یکی از دوستام اسپویل کردم؛ البته به روی مبارک نیاوردم، ولی خودش تا الان باید فهمیده باشه دیگه. کلی هم عذاب وجدان دارم به خاطر این کارم.

سریال دیگه هم سرگذشت ندیمه ست. چقدر که من اعصابم خورد میشه و چقدر که خوب ساخته شده. قبل ازینکه شروعش کنم دو نفر از دوستام گفتن ازش خوشم میاد، چرا؟! چون اعصاب خورد کنه. نمیدونم چه مرضیه واقعا.

امروز داشتم میدیدم، بعد توو یه صحنه ای، دقیقا ایدئوولوژیِ Ex ام برام تداعی شد*. میدونید چطوری؟! یک سری مرد بی غیرت و هوسران و خودخواه! که کت شلوار میپوشن و آبجو میخورن و تیراندازی میکنن؛ زن هارو هم از خودشون جدا میدونن. من واقعا نمیفهمم که چطوری من یه روزی اصلا با همچین آدمی حرف میزدم! حالا دوست داشتنش و اینا که بماند. (یک کلمه ی بی تربیتیِ انگلیسی)


سه. اینکه ما هرازگاهی به کسی درباره ی چیزی غبطه بخوریم یا حسودی کنیم واقعا طبیعیه و نمیشه اسم یک آدم رو به صرف این کار گذاشت حسود. آدم حسود آدمیه که واقعا مهم نیست که تو چی هستی یا کی هستی یا کارت چیه یا هر چی! در هر صورت یه چیزی پیدا میکنه و بهت حسودی میکنه. :)

در این باره بنده یک هم اتاقی داشتم قبلنا که توو روم خیلی خوب رفتار میکرد. ولی من میدونستم پشت سرم حرف میزنه. الانم که میدونم اصلا چی میگه. 

میدونید، به نظر من غیبت کردن خیلی کار لذت بخشیه، مخصوصا ما وقتی میریم 7-8 نفری میشینیم و همینجوری حرفای الکی میزنیم؛ آخرشم هیچکی هیچی رو جدی نمیگیره.

ولی من با غیبتایی که اینا ازم کردن خیلی ناراحت شدم. آقا من اصلا خراب ترین دختر این شهرم، به شما چه ربطی داره؟ غیر ازینه که از حسودی دارین میسوزین؟ من  نصف شما هم درس نمیخونم معدلم بالاتره، کلی هم تفریح میکنم و خوشحالم. خوشحالی من حسودی داره؟ واقعا اینقدر پستین؟؟!! 

اگه میخواین پست باشین، خب باشین. ولی اینقدر دیگه ادعای خوبی نکنین تو رو خدا. 

من خیلی بدم میاد ازینکه بگم هرکاری که آدم میکنه بین خودشه و خدای خودش. چون یه بار یه نفر که لیترالی چند ماه زندگی من رو تباه کرده بود اومد این حرف رو زد و منم بهش گفتم خفه شو لطفا. 

ولی خب، هر کاری که من کردم و میکنم توو زندگیم، قطعا به این خانوم و دوستش ربطی نداشته و ضرری نرسونده، حتی موجب غیبتشون شده  و وقتشون رو پر کرده! هیچی هم نباشه بالاخره "من یک دوست پسر دکتر دارم که ازش سواستفاده میکنم!" ** :))))))) بعد واقعا نمیدونم چرا اینقدر کینه دارن از من؟ چرا اینقدر ذهنشون توو چیزای بی ارزش میچرخه. من چیکارشون کردم؟ غیر ازین بوده که فقط میرفتم توو اون اتاق میخوابیدم کاری به کارشون نداشتم؟!

 آقا اصلا فرض کنیم من یه دوست پسر دکتر دارم که ازش سواستفاده میکنم. این قضیه به بقیه چه ربطی داره؟ میگم آخه لامصب تو که دو ساله منو میشناسی میدونی با پسرا چجوریم! کلی آدم هم هستن که تایید میکنن، بعد باز هم میری میشینی اینا رو میگی؟ میری اینا رو به شواهد قضیه که طرف من هستن میگی و پافشاری هم میکنی که تو درست میگی؟! :) بعد چطور روت میشه توو چشم من نگاه کنی؟

(این دوستمون البته وجناب دیگری هم داره. الان صرفا بحث غیبت و حسادته ولی)


حالا خیلی حرف زدم. من معذب میشم وقتی زیاد حرف میزنم و همش احساس میکنم که مطلب اصلی یک چیزه و من هی دارم تکرارش میکنم. میخوام بگم که

درسته من امشب احیا نرفتم و جوشن کبیر نخوندم و قرآن به سرم نگرفتم. درسته که امروز حتی روزه هم نبودم و کلی گناه دیگه هم کردم احتمالا. ولی میخوام تصمیم بگیرم دیگه غیبت نکنم، هرچند صرفا برای شوخی باشه. (من هیچ وقت به خاطر حرس و حسادت نمیشینم پشت کسی حرف بزنم.)


*ایشون انسان نیست، ایدئولوژیه!!

**من قطعا مطمئنم این حرف از ماتحتشون درومده. :/

  • ۹۸/۰۳/۰۶

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی