تعطیلات خیلی خوبی داشتم. آنقدر خوب که از تمام شدنش خیلی ناراحت شدم؛
کلی برنامهریزی کردم که به کارهایم برسم، و تقریبا هیچ کدام را انجام ندادم :) عوضش خیلی خوش گذشت و پشیمان نیستم. خیلی خوب بود. این را مینویسم که یادم باشد چقدر چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه و شنبه خوب بودند؛ مینویسم که اگر روزی ناراحت بودم این را بخوانم و خوبی ها یادم بیاید.
+چند تا چیز دیگه هم میخواستم بنویسم که طبق معمول یادم رفت.
میتونم اینم بگم:
خواب من روی کتاب و صفحات باقی/ پایبندی تو به نسبیت اخلاقی
خانهای ساخته از عشق و کتاب و کاغذ/ بغلی سفتتر از سفتتر از سفتتر از...
- ۹۸/۰۷/۲۸