ادامه دفتر چهارم، یا شاید پنجم..

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

این چند روز خوشحال بودم. یعنی اولش داشتم ناراحت میشدم و هورمون‌ها داشتند فوران میکردند که تو گفتی پاشو بیا برویم دور دور. رفتیم، با خوانواده تو. فی‌الواقع آنجا که ما بودیم، ما خانواده محسوب می‌شدیم برای دیگران! آن شب خیلی خوش گذشت، علی رغم تمام گرما و گرفتگی های هوا و غریبه‌گیِ من. 

فردا و پس فردایش هم خوب بود. کلا خوب بود، غیر از این هوای کثافت، این تهرانِ کثیف. منی که مجبورم فردا بروم، هم امتحان دارم هم آزمایشگاه. حالت جامد کتاب نخواندم، همان جزوه هم زیادی بود. اصلا حوصله درس خواندن ندارم. پریود شدم و میخواهم بروم فیلم ببینم و بخوابم. اگر بتوانم بخوابم... چون تمام امروز خواب بودم تقریبا.

 

کاش این کثافت تمام شود. کاش برویم از این شهر.

 

+امروز تولد خواهرم است. خواهر زیبای مهربانم. خواهر عاقلم، خواهر پرتلاشم. خواهر آرامم. :-*

 

*Jingle Bells

  • ۹۸/۰۹/۲۵

نظرات (۱)

سلام. وب خوب و زیبایی دارین.

اگه دنبال کسب درآمد آسان و حرفه ای هستین ، پیشنهاد می کنم از سایت  https://urlme.irاستفاده کنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی