میدانی من توانایی فوقالعادهای در ناراحت کردن آدمها و عذاب وجدان نگرفتن دارم، مخصوصا زمانی که آنها باعث ناراحتیام شده باشند. حالا دارم فکر میکنم مثلا همین الان دوست ندارم فلانی به این صورت ناراحت باشد. اما کاری که میکرد باعث ناراحتی من بود... و حقی هم نداشت از نظر من. چرا من وسط زندگی خودم ناراحت باشم، وقتی یک نفر از هیچکجا پیدا شده و میخواهد وسط زندگی من(و نه زندگی خودش) خوش بگذراند؟! زندگی من مال من است و باید وقف خوشحالی خودم باشد، نه این که برای خوش آمد یک هیچکس از هیچکجا، من قلبم درد بگیرد و از کارهایم عقب بیافتم و استرس مضاعف داشته باشم و خوشحال نباشم. زندگی من وقف من و خوشحالی من است و تو، بقیه در زندگی من جایی ندارند، حقی هم ندارد. میآیند، شاید گاهی حقشان است که ناراحت برگردند.
این را نوشتم که بگویم دوست ندارم ناراحت باشند، فارغ از هیچکس و هیچکجایی بودنشان. اما من هم حق دارم خوشحال باشم. و در زندگی من! اولویت خوشحالی با من است نه با آنها.
- ۹۹/۰۳/۲۳
بخشش و گذر از موضوع می تونه حال شما رو خوب کنه و اجازه نده کس دیگه ای باعث ناراحتی تون بشه.
وقتی یه نفر گشنه اش می شه باید غذای خوب بخوره اما اون نفر شکمش رو با یه چیزی مثلا چیبس و پفک یا ... پر می کنه درسته که سیر می شه ولی بدنش آسیب می بینه، تلافی درست مثل همون چیبس و پفکه که طی زمان آسیبش رو نشون می ده، احتمالا آدمی نباشین که راحت متقاعد شین اما امیدوارم متوجه این موضوع بشید که بخشش چقدر کارساز تره
با آرزوی موفقیت و خوشبختی
:-)